القاء توهم یک دست جعلی با فریب دادن مغز میتواند برای درمان اختلال وسواس موثر باشد
برای درمان برخی افکار مخل در بیماریهای اختلال وسواس، رویکرد جدیدی وجود دارد که الهام گرفته از توهم فریبنده کلاسیک است. این رویکرد درمانی، استرس کمتری را در مقایسه با روشهای حال حاضر به بیمار تحمیل خواهد کرد.
اختلال وسواسی فرد را دچار افکاری مخل میکند. یکی از انواع وسواس در تمیزی بیش از حد است و روشهای درمانی موجود گاها دشوار است و استرس شدیدی را به بیمار تحمیل میکند.
rubber hand illusion یک حقه شناختی قدیمی است که در مطالعات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. این حقه به این نحو کار میکند: تحت شرایط خاصی، اگر دست شما از دیدتان پنهان باشد و به جای آن یک دست مصنوعی مشاهد کنید، مغز شما به مرور تصور میکند این دست مصنوعی دست واقعی خود شماست.
معمولا این حقه زمانی کارساز است که دست مصنوعی و دست خود فرد به طور هماهنگ لمس شوند مثلا با یک قلمو.
هرچند مطالعات قبلی نشان دادهاند افراد مبتلا به شیزوفرنی یا برخی بیماریهای دیگر، حتی وقتی حرکات هماهنگ نباشد هم دچار توهم میشوند.
این یافته نشان میدهد برخی افراد با اختلالات روانی ممکن است بیشتر در معرض این نوع توهم باشند. به همین دلیل، میتوان از القا توهم برای روش مواجهه درمانی استفاده کرد- روشی که بیماران را در مواجهه با عوامل ترسشان قرار میدهد. برای افراد با اختلال وسواس که نسبت به تمیزی حساس هستند، برای درمان با این روش یک دست مصنوعی را به جای دست خود فرد آلوده میکنند.
Baland Jalal، عصب شناس دانشگاه کمبریج میگوید:
اگر بتوانید یک روش غیرمستقیم و به اندازه کافی واقعی ایجاد کنید، که در آن یک دست غیرواقعی به جای دست خود فرد آلوده شود، افراد بیشتری برای مواجهه درمانی راغب خواهند شد و ممکن است این روش درمانی به طور کلی جایگرین شود.
برای ارزیابی این فرضیه، Jalal و همکارانش 29 فرد داوطلب را که مبتلا به اختلال وسواس بودند با روش القاء توهم دست واقعی درمان کردند. برای 16 نفر از آنها دست واقعی و مصنوعی به طور هماهنگ تحریک میشدند و برای 13 نفر دیگر به طور غیرهماهنگ.
پس از پنج دقیقه، دست غیر واقعی را آلوده کردند، در حالی که بیماران روی دست واقعی خود پارچهای مرطوب داشتند( که حس آلوده شدن را منتقل میکرد). سپس از بیماران خواسته شد به میزان ناخوشنودی و شدت تمایل به شستن دست خود امتیاز دهند.
طبق گزارش، در هر دو گروه( هماهنگ و غیر هماهنگ)، بیماران به میزان مشابهی تصور کرده بودند دست واقعی خودشان آلوده شده است.
این آزمایش برای پنج دقیقه دیگر ادامه داده شد و بعد بار دیگر از آنها خواسته شد امتیاز دهند. این بار، کسانی که به طور هماهنگ دستشان آلوده شده بود میزان ناخرسندی بیشتری از آلودگی ایجاد شده داشتند.
بعد از آن، دست راست واقعی بیماران را آلوده کردند. مجددا کسانی که الگو هماهنگ تحریک داشتند میزان نگرانی بیشتری داشتند و تمایل داشتند دست خود را بشویند.
به مرور زمان، تحریک دست واقعی و غیر واقعی به طور هماهنگ، توهم قویتری ایجاد میکرد و فرد تصور میکرد دست خود اوست. یعنی بعد از ده دقیقه واکنش شدیدتر میشد.
به عبارتی، با فریب دادن مغز بیمار به شکلی که باور کند دست مصنوعی دست خود اوست، روش مواجهه درمانی – که در آن از افراد مبتلا به اختلال وسواس خواسته میشود دست خود را برای زمان بیشتری آلوده رها کنند–روشی غیر مستقیم و با استرس کمتری خواهد بود.
اختلال وسواس حدود 2 تا 3 درصد از جمعیت عمومی را تشکیل میدهد. برخی افراد مبتلا به اختلال وسواس حاضر نمیشوند تحت درمان مواجهه قرار بگیرند.
در قدم بعد، دانشمندان میخواهند فرضیه خود را روی افراد بیشتری آزمایش کنند و روش غیرمستقیم را با سایر روشها مقایسه کنند. هرچند این ایده در مراحل اولیه است اما شواهد خوبی وجود داشته که با فریفتن مغز میتوان بیماران را درمان کرد.
درحالی که روش مواجهه درمانی سنتی استرسزا است، دست مصنوعی باعث میشود بیماران ابتدا بخندند و احساس راحتی داشته باشند.
دیدگاه ها