چگونه می توان به دورکاری پرداخت؟ بر اساس نظریه های علوم اعصاب


دانشمندان می گویند برای این که باور کنید سر کار هستید، باید خود را فریب دهید. می توانید نشانه هایی ایجاد کنید که نشان دهد شما در خانه نیستید. اما هرگز از تلفن همراه خود استفاده نکنید، چراکه تمامی شرایطی که ایجاد کرده اید، با استفاده از تلفن همراه از بین خواهند رفت.

یک بار داستانی از یک مرد مسن که نویسنده کتاب بود، شنیدم که برای برای امرار معاش رمان می نوشت و او این کار سالیان سال از دفتر خانه انجام می‌‎داد. آن مرد هر روز صبح از خواب بیدار می شد، به همراه همسر خود برای صبحانه به پایین می رفت و بعد از آن انجام مراسم صبحگاهی بود ، که تقریباً پنج دهه متوالی در هر روز هفته بدون استثنا به اجرای آن می پرداخت. سپس او دوش می گرفت ، ریش صورت خود را می تراشید ، کت و شلوار خود را به تن می کرد ، کراوات خود را که با جیب مربعی شکل کت او مطابقت داشت را می بست ، کیف را بدست می گرفت و سپس همسرش را می بوسید و از او خداحافظی می کرد. قبل از رسیدن به دفترش که تنها در فاصله 10 پا از آنجا بود ، شروع به نوشتن می کرد. ظاهراً او به این نتیجه رسیده بود که تنها راه کار کردن از خانه این است که به گونه ای رفتار کند که انگار او واقعا در خانه نیست. خود فریبی معمولاً یک علم آسیب شناسی روانی محسوب می شود، اما در واقع ممکن است در مواردی چون کار کردن از منزل به عنوان دور کاری ، تنها راه حفظ سلامت روان و یک بازی ذهنی به حساب بیاید که باید در برابر شخص خودتان به بازی کردن بپردازید.

نویسنده: امیررضا جهانی

به نظر می رسد که علم از این امر حمایت می کند. من در مورد این چالش با دانشمندان علوم اعصاب ، روانشناسان و فن آوری ها (به همراه نویسندگان زیادی) صحبت کرده ام ، و نتیجه صحبت ها و بحث های صورت گرفته این بود که اگرچه ممکن است رویکردها متفاوت باشد ، اما به نظر می رسد این نظریه بیان آن دارد که شما باید دائماً خود را فریب دهید تا فکر کنید که واقعا در خانه حضور ندارید.

بنابراین پوشیدن لباس آن مرد مسن و آماده شدن همانند لحظه ای که برای خارج شدن صورت می گیرد ، می تواند نتایجی پر بار با همبستگی بالایی را به همراه داشته باشد. مفروض است که شما نیازی به بستن کراوات یا پوشیدن کت و شلوار و یا کفش ندارید ، اما توصیه می شود به خودتان و مغز خود بگویید که اکنون می خواهید کاری جدید انجام دهید و اولین قدم مهم این است که هر روز صبح لباسی که برای رفتن به محل کار خود انتخاب می کنید را بپوشید. اما بهتر است بدانید که این فقط آغاز کار است.

سالها پیش ، در حالی که من در تلاش بودم تا پروژه های شغلی متعددی مانند نوشتن کتاب و نوشتن اخبار و ساختن پادکست را رسیدگی کنم ، مورد توجه Small Gary ، استاد روانپزشکی در موسسه Semel  علوم اعصاب و رفتار ، قرار گرفتم که به من گفت: مغز همیشه می خواهد مسیری که دارای مقاومت کمتری است را برای انجام کار ها پیدا و انتخاب کند. (ما انسانها در پایان روز بسیار تنبل هستیم و مغزهایمان با یکدیگر تفاوت چندانی ندارد.) بنابراین باید خود را فریب دهید تا بتوانید تمرکز کنید. توصیه Small این بود که مکان های مختلفی را در خانه اختصاص دهید که مکان های کاری اختصاصی برای پروژه های خاص می باشد.

به عنوان مثال ، برای شخص من ، هنگامی که در زمینه کارهای روزنامه نگاری کار می کردم ، Small پیشنهاد کرد که در یک مکان خاص بر روی یک صندلی اختصاصی بنشینم و سعی کنم نشانگرهای دیگری که مغز به سرعت در این نزدیکی شناسایی می کند را در آن مکان قرار بدهم مانند:  شمع معطر ، نوع خاصی از گل ، هر چیزی که بیان دارد که “من در این فضا هستم تا این کاری که قصد انجامش را دارم انجام بدهم.” وقتی می بایست روی کتاب خود کار کنم ، توصیه وی این بود که یک مکان اختصاصی را در خانه خود پیدا کنم و آن مکان را با نشانگرهای متفاوت ، مانند صندلی ، بوی شمع و یا حتی تغییر فرم نور در آن مکان ، به کار خود اختصاص دهم. با همه این علائم طولی نمی کشد که مغز شما تشخیص دهد که در یک فضا بر روی یک موضوع در مقابل موضوع دیگری در حال انجام کار می باشید. برای من شخصا این تئوری مانند یک تعویض بازی در مراحل مختلف بود. این تئوری بیانگر این نیست که شما باید یک خانه اداری در حیاط خلوت خود بسازید تا بتوانید عملکرد کارآمدی به همراه داشته باشید. این موضوع به سادگی بیان می کند که هنگامی که بر روی تختخواب هستید ، سعی بر انجام کار های خود نداشته باشید. مکانی پیدا کنید که کاملا به کار اختصاص داده شده و مربوط به چیز دیگری جز کار نیست. حتی اگر فقط محل نشستن شما در آن مکان متفاوت باشد.

با توجه به اینکه فناوری چگونه در زندگی کاری ما نقش آفرینی می کند ، همچنین فناوری مورد استفاده توسط خود ما که برای انجام کارهای شخصی و روزمره انتخاب می کنیم می تواند به توانایی ما جهت مثمر بودن عملکرد کمک کند. با استفاده از این تئوری Small که مغز با همه چیز ارتباط برقرار می کند ، من واقعاً معتقدم که استفاده کردن از تلفن شخصی بسیار فاجعه بار است و باید به هر قیمتی از آن جلوگیری کرد. به مواردی که با تلفن همراه انجام میدهید فکر کرده اید؟ فرستادن پیام های متنی ، تماشای ویدئو های مختلف در فضای مجازی که جنبه سرگرمی دارند ، دیدن تصاویر دلهره آور ، گشت زدن در برنامه های دوستیابی متعدد و در آخر به این فکر می کنیم که از این دستگاه کوچک برای ایمیل های مهم کاریمان استفاده می کنیم! من خودم شخصا سعی بر این دارم که از تلفن همراهم استفاده نکنم مگر در موارد اورژانسی که پیش می آید.

وقتی صحبت از کار در خانه است ، در واقع کامپیوترها برخی از همان مشکلاتی را دارند که تلفن های همراه به وجود می آورند. در رایانه های شخصی Mac یا PC ، نرم افزار ها به گونه ای طراحی شده اند که توسط پنجره های متعددی که بطور جداگانه باز می شوند ، به شما این امکان را می دهند که چندین کار را به طور همزمان انجام دهید. و باز هم یک حواس پرتی دیگر! من به جای اینکه به این سیستم قدیمی اجازه دهم تا مانع از توانایی های کار من شود ، سعی کردم تا حد امکان در iPad Pro کار کنم ، که در نهایت دارای صفحه کلید فیزیکی مناسبی است. وقتی شروع به تایپ کردن متون یک صفحه می کنم در حالت عادی از یک کامپیوتر معمولی استفاده میکنم. حال برای مطالعه یک سری صفحات مورد نیاز می‌توان کیبورد را در iPad Pro حذف کرد ، این خود به تنهایی به شما کمک می کند تا ذهن خود را در رابطه با تغییر موقعیت و مکان فریب داده ، مثل تبدیل یک کامپیوتر معمولی به یک تبلت ، و همچنین بتوانید دیدگاه های تازه ای را بدست بیاورید.

در واقع ، محققان و تکنسین ها طی چند سال گذشته به این نکته اشاره کرده اند که محدود کردن چراغ های روشن ، پنجره های بازشو ، اعلان ها و حتی رنگ ، می تواند به شما در جنگ با حواس پرتی ها کمک کند. علاوه بر این ، من در هنگام کار کردن در بخش نویسندگی ، در روشن کردن حالت “Do Not Disturb” (به معنی مزاحم نشوید) ، که در همه دستگاه های مورد استفاده من وجود دارد ، بسیار مشتاق هستم. بنابراین من با متن هایی که به طور مداوم جریان کاری من را مختل می کنند ، مواجه نمی شوم و در عملکرد خود نتیجه هایی کارآمد را مشاهده می کنم.

Maryanne Wolf  ، مدیر مرکز مطالعه زبان در Tufts ، وقتی در سال 2010 برای نیویورک تایمز با او در مورد زبان و فناوری صحبت کردم ، او توضیح داد که مغز ما چگونه از یک جهت یا جهات دیگر تغییر می کند. تحقیقات او بیان داشت که مغز انسان هرگز برای خواندن کلمات یا حروف طراحی نشده است ، اما با گذشت زمان ، ما قسمت هایی از مغزمان که برای شناسایی اشیاء استفاده می کردند را ربودیم و آنها را برای خواندن مورد استفاده قرار دادیم.  بنابراین ، در حالی که ما ممکن است در گذشته یک مار را دیده باشیم و مغز ما آن را به عنوان یک موجودی که مار نام دارد شناخته باشد، اکنون ما از همان قسمت از مغز خود استفاده می کنیم تا بتوانیم برای حروف نیز نام گذاری کنیم و اسم و صدا های آن را بشناسیم. در همین راستا ، در حالی که ما در خانه های خود قرنطینه می شویم و احساس می کنیم انجام هر کار با جریان مداوم همراه با حواس پرتی ها غیرممکن است ، می توانیم در واقع  خیلی سریع به مغز خود به صورت طبیعی و برنامه ریزی شده شرایط را آموزش دهیم. حال در صورتی که شما ایام قرنطینه خود را با کودکان خردسال خود می گذرانید، شرایط نیز سخت تر خواهد بود.

منبع


دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

code